جدول جو
جدول جو

معنی بار زمان - جستجوی لغت در جدول جو

بار زمان
(رِ زَ)
کنایه از حوادث و جفاهای روزگار و زمانه باشد. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). جفای روزگار و سختی روزگار. (ناظم الاطباء). انقلاب زمان. بدبختی. (دمزن)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باریزان
تصویر باریزان
(دخترانه)
رواج، برکت (نگارش کردی: باژان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از در زمان
تصویر در زمان
درحال، فی الفور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دور زمان
تصویر دور زمان
گردش زمان، حوادث روزگار
فرهنگ فارسی عمید
(مَ یَ / مَ ئی یَ)
تربیت شدن. پرورده شدن. پرورش یافتن. بزرگ شدن:این طفل بد بار آمده است. مگر پشت تاپو بار آمدی ؟
لغت نامه دهخدا
(رِ زَ نَ / نِ)
سختی. ناراحتی: خارزمانه باخرماست هر تنگی را فراخی و هر عسری را یسری است. (آنندراج) (شرفنامۀ منیری). ان مع العسر یسراً
لغت نامه دهخدا
(بِ عُمْ ما)
دروازه و کویی به بغداد. (تجارب الامم چ عکسی لیدن ج 2 ص 331، 559)
لغت نامه دهخدا
(رِ گِ)
ثقل. (منتهی الارب). بار سنگین. وقر. (ترجمان القرآن) :
شتروار بار گران دو هزار
پسندیده باژ ازدر کارزار.
فردوسی.
، فروکش شدن. (غیاث). محل فروکش کردن، مقام گزیدن. (غیاث). رجوع به بارانداز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نادر زمان
تصویر نادر زمان
آنچه که در زمان نباشد: (نه در مکان و نه در نامکان و نه در زمان و نه نادر زمان) (ونه ناموصوف و نه نادر زمان و نه نادر مکان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مار زبان
تصویر مار زبان
اختر
فرهنگ لغت هوشیار
براعه الطلب: طلب کردن چیزی است از کسی با الفاظ نعز و دل انگیز که در مخاطب تاثیر کند صورت الحاح و خواهش نداشته باشد حسن طلب ادب السول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار آمدن
تصویر بار آمدن
تربیت شدن، پرورش یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در زمان
تصویر در زمان
در حال فورا فی لافور. رشته و ریسمان تافته که در سوزن کشند
فرهنگ لغت هوشیار
دوره آخر، قسمت واپسین از دوران روزگار که بقیامت متصل گردد آخر الزمان. یا پیغمبر آخر زمان. محمد مصطفی (ص) یا مهدی آخر زمان. مهدی موعود (ع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار دان
تصویر بار دان
خرجین جوال، صراحی (شراب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار آمدن
تصویر بار آمدن
((مَ دَ))
تربیت شدن (چه خوب چه بد)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کر زمان
تصویر کر زمان
((کَ))
آسمان، عرش، سپهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آخر زمان
تصویر آخر زمان
پایان روزگار، سرانجام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
Timeless, Timelessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
intemporel, de manière intemporelle
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
永遠の , 時間を超えて
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
נצחי , נצחית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
शाश्वत , कालातीत रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
abadi, tanpa waktu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
ไม่มีเวลา , อย่างไร้กาลเวลา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
tijdloos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
вічний , позачасово
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
eterno, atemporalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
senza tempo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
eterno, atemporalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
永恒的 , 永恒地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
ponadczasowy, ponadczasowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
zeitlos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
безвременный , вневременно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی زمان
تصویر بی زمان
영원한 , 영원히
دیکشنری فارسی به کره ای